جشن آخر سال یا جشن اول سال

ساخت وبلاگ

ابتدای هر چیز باید سال نو را با کمی تاخیر تبریک بگویم و امیدوارم سال سرشار از تندرستی و سلامتی برای تمامی مردم جهان باشد.

اگر بخواهم سالی را که گذشت از جلوی چشمان بگذرانم یک خط راست روی نمودار دوازده ماه سال میکشم، سالی که گذشت برای من سال بی حرکتی بود و در آن هیچ جنب و جوشی نداشتم. جز دانشگاه و کمک پدرم دادن کار خاصی انجام ندادم. در نتیجه کاری نیست که در این آخر سالی از انجام آن شاد باشم جز چند چیز کوچک در درس هایم که توانستم سخت ترین درس هایی که درد ترم 4 داشتیم را با نمره بالا قبول شوم و توجه استادان را بیش از پیش به خودم جلب کنم و این برایم دلچسب ترین کاری بود که در سال گذشته انجام دادم. البته در سال قبل میزان مطالعه و همچنین نگاه کردن فیلم هم سیر نزولی داشته است و فیلم های زیادی نگاه نکردم و بیشتر وقتم را به مطالعه یا درس خواندن گذاشتم.

اما سالی که پیش رو دارم برایم سالی عجیب خواهد بود چرا که قرار است از اول خرداد همراه پدرم کار کنم و حقوق بگیر باشم، به نظرم در زندگی یکی از مراحل مهم همین سر کار رفتن و حقوق گرفتن است، گرچه این کار به همکاری پدرم است اما هر چه باشد از ابتدای آن کار کرده ام و سختی بسیاری تحمل کرده ام و در کنار پدرم تا به اینجای کار کم و بیش بوده ام. بسیار ناملایمتی همراه با پدرم شنیدم و گاهی هم ناملایمتی کرده ام اما بلاخره چند ماه دیگر آن همه سختی ها به ثمر مینشیند و میتوانیم آن را برداشت کنیم. در سال جدید همچنین در کنار کاری که میکنم باید نیم نگاهی به کارشناسی ارشد داشته باشم، گرچه این مسئله مهم در سالی که گذشت مرا خیلی آزار داد اما کاری نمیتوانستم کنم، امسال قرار است با حقوقی که میگیرم کلاس کنکور ارشد ثبت نام کنم تا بتوانم حداقل یک موفقیت درست و حسابی در آن بدست آورم. اما در کنار اینها هزاران سوال در سرم می پیچید که نمیتوانم آن ها را از هم جدا کنم.

در سن حساسی هستم، در این سن میتوانم تغییر های فکری و شخصیتی اساسی را در خود احساس کنم، در کنار اینها کمی به آینده فکر میکنم، برای تشکیل خانواده و موفقیت های کاری در حالی که در سال های قبل حتی نگاهی به موفقیت کاری نمیکردم و تمام هم و غمم تحصیلم بود چرا که فکر میکردم تحصیلم تمام دارایی من است. با توجه به سخت شدن پیدا کردن کار، من به راحتی کاری پیدا کرده ام، گرچه من علاقه ای ندارم به این کار اما باید آن را تجربه کنم و بتوانم آن را بسنجم، این گفتن اینکه علاقه ندارم یک برچسب زدن به شغلی است که مورد علاقه من نیست، یعنی در گذشته به این شغل به عنوان یک حرفه نگاه نمیکردم بلکه من تدریس و ترجمه را دوست داشتم و دوست دارم انجام دهم اما در کنار این با این آشفته بازاری در که جامعه میبینم منطق حکم میکند که در همین جا بمانم و کارم را انجام دهم اما روحیه آرمان گرایانه من این را نمیپیذیرد و مرا وادار به میکند که به تحصیلم بچسبم و جاهای بالای علمی را بدست آورم. اما در کنار اینها یک معضل بزرگتر وجود دارد که اگر به تحصیل بچسبم تا سال بعد از سربازی من صفر هستم اگر شانس بیاورم منفی نباشم چرا که اتفاقات زندگی بدون هیچ مقدمه ای میوفتند و احتمال این منفی شدن هم وجود دارد.

این خلاصه ای از دغدغه های فکری من است که در لا به لای این ها چندین سوال از جمله اینکه موسیقی را به کجا رساندی و هزاران چیز دیگر مرا سخت مشغول خود کرده است و من امسال را اینگونه با این دغدغه ها شروع کرده ام....


برچسب‌ها: دست نوشته, سال نو, دغدغه, جوانی, آینده
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۶ساعت 17:23 توسط پوریا |
زندگی ساده پوریا...
ما را در سایت زندگی ساده پوریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi-pandao بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 ساعت: 20:22