نگاهی به کتاب باغ آلبالو (The Cherry Orchard)

ساخت وبلاگ

شاید همیشه اولین ها تجربه ی خاصی باشند برای هر شخص باشد، برای من هم که تا به حال نمایشنامه نخوانده بودم، کتاب باغ آلبالو تجربه ای تازه برای من بود و همین طور شیرین.

نمایشنامه "باغ آلبالو" نوشته "انتون چخوف" در سال 1904 منتشر شده است، این کتاب که نمایشنامه ای بسیار زیبا از آنتون چخوف است در سراسر جهان بارها اجرا شده است و در ایران بارها بر روی صحنه رفته است.

اینکه میگویند آنتون چخوف یکی از بهترین نمایشنامه نویس ها و داستان کوتاه نویسان است بیهوده نگفته اند، کسی که داستان های کوتاه او بسیار با روح و روان انسان بازی میکند و در کمترین کلمات بیشترین معنایی را که میخواهد برساند به خواننده القا میکند. شاید این را از داستان Goosberry این نویسنده فهمیدم که یکی از داستان کوتاه های زیبای اوست، او با استفاده از سمبل و تصویر سازی در این داستان چیزهای بسیاری برای گفتن داشت. حال در این نمایشنامه هم از این توانایی بهره گرفته است و توانسته به آنچه که میخواهد برسد.

نمایشنامه باغ آلبالو یک نمایشنامه اجتماعی است که چخوف برای بازتاب زندگی اجتماعی روسیه در زمان چخوف است، داستان نمایشنامه از جایی شروع میشود که خانواده ای از خارج به باغ آلبالوی قدیمی خود بعد از پنج سال باز میگردند، حال خانواده بدهی های بسیاری دارد و باغ در شرف حراج است.

چخوف در این نمایشنامه به چند طبقه از جامعه خود حمله میکند:

  1. لیوبوف آندریونا رانوسکی: نماینده طبقه مرفه جامعه است که در قدیم دارای مال و دارایی بسیار بودند اما حال بر اثر بی کفایتی بدهی های زیادی را بالا آورده اند، چخوف این طبقه را به گونه ای بیمار ترسیم میکند، زنی که با وجود اینکه بی پول است مدام در حال ولخرجی است رفتار او بسیار غیر مقولانه است. حتی برادرش هم نمونه ای از پولدار تنبل است که برای کاری حتی در بانک بسیار تنبل به نظر میرسد و به درآمدی بسیار کمتر از آنچه داشته راضی میشود، به طور کلی خانواده ای که تارخچه بسیار درخشان داشته است حال به صورتی فلک زده به علت بی کفایتی اعضا در حال فرو ریختن است.
  2. لوپاخین: شخصی که هقانزاده و پدرش برده بوده اند و به گفته خودش بسیار در فقر زندگی کرده اند بطوری که حتی امید وضع بهتر هم نداشته اند حال به یکی از پولدار ترین افراد تبدیل شده اند. نماینده مردم نو کسیه اند، مردمی که برای رسیدن به پول برای پر کردن کمی و کاستی خود دست به هرکاری میزنند، نمونه اش از بین بردن ثروت طبیعی برای درآمد زایی. گونه ای عقده داشتن برای بالا آمدن و تو سری زدن به مالکانی که روزی بسیار سخت گیر نسبت به آنها بودند و حالا او میبیند که میتواند به آنها زور بگوید و هر کاری که میخواهد بکند.
  3. تروفیموف: نماینده اشخاص تحصیل کرده در جامعه روس هستند، افرادی آرمانگرا که همیشه آزاده هستند، این افراد هیچ وقت مالک نبودند و برده هم نبودند، آن ها هر جا نیز به اعتراض بوده اعتراض کرده اند و جامعه با توجه به پول خود نمی ارزند. این گونه افراد در جامعه ای بیمار بسیار کوچک نشان داده میشود در حالی افرادی نوکیسه و پولدار که اخلاق و منزلت خاصی ندارد بسیار محترم هستند و همه آن ها را دوست دارند. چخوف با استفاده از شخصیت "تروفیموف" حرف دلش را میزند، به بیماری روشنفکران اشاره میکند که آنها بیمار پز دادن با اعقایدی می داند که فقط کلامی دریافتند، کسانی که نه مطالعه عمیق نسبت به چیزی دارند نه آگاهی کافی، آنها فقط دوست دارند حرف بزنند بدون آنکه بدانند حرف هایشان در واقعه چه چیزی هستند.

داستان نمایشنامه بسیار حزن انگیز به پایان میرسد، در آخر صدای تبر بر تنه درختان فضای غمگینی ست، انگار درخت های آلبالو بیش از آنچه هستند، بودند، مثال جامعه ای که دیگر رو به ویرانی ست.


برچسب‌ها: دست نوشته, نگاهی به کتاب باغ آلبالو, معرفی کتاب, نمایشنامه باغ آلبالو, آنتون چخوف
+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:22 توسط پوریا |
زندگی ساده پوریا...
ما را در سایت زندگی ساده پوریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi-pandao بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 9:58