یادداشتی بر فیلم "Gran Torino"

بعد از مدت های زیادی که فیلم ندیدم بالاخره توانستم یک فیلم خوب ببینم و از دیدن آن لذت ببرم، فیلمی خوش ساخت دارای فاکتور های خوش ساخت بودن.

فیلم "Gran Torino" به کارگردانی "Clint Eastwood" در سال 2008 ساخته شد. این فیلم به نویسندگی "Nick Schenk"است.

داستان فیلم از یک کلیسا آغاز میشود جایی که همسر افسر "کوالسکی" در حال تشییع است و بعد از مدتی زندگی در همسایگی یک خانواده از خاور دور به گونه ای با آن ها اُخت میگیرد اما بعد از مدتی...

شاید اگر بخواهیم کارنامه "کلینت ایستوود" را نگاه کنیم به یک کارنامه درخشان بر میخوریم که از فیلم های وسترن گرفته میشود تا فیلم های درام خانوادگی موفقیت های بسیاری کسب کرده است و هم اکنون در حال کار کردن است. اگر توجهی به فیلم های کلینت ایستوود کنیم نوعی ساخته مشخصی دارد، در کنار مشخص بودن همیشه دوست دارد مخاطب را با داستان سرایی و خوش ساخت بودن اثر خود آن ها را راضی نگهدارد. البته باید بیان کرد که هر کارگردانی آثار بدی هم دارد که باید آنها را هم در نظر گرفت. او در فیلم مشهور خود یعنی خوب، بد، زشت یک اثر بسیار موفق در سبک وسترن به جا گذاشت که بسیاری آن را شاهکار میدانند، بعد از آن فیلم "نابخشوده" که داستانی از جوان مردی یک مزدور میتوانیم ببینیم که بسیار خوش ساخت و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد، و یا فیلم رودخانه مرموز که با داستان جنایی معمایی خود تماشاگر را محصور داستان زیبا و کارگردانی زیبای این کارگردان میکند. اگر جلو تر هم بیاییم میتوانیم فیلم "Million Dollar Baby" را دید که در آن فیلمی سرشار از امید و پایانی بسیار تاسف آور را میتوان تجربه کرد. فیلمی که از نظر محتوا بسیار دلنشین بود و احساس های مخصوص به خود فیلم را گرچه در تضاد اما میتوان به خوبی حس کرد. نقطه اوج گرفتن و پرکشیدن و نقطه سقوط زندگی را به خوبی میتوان درک کرد.

حال فیلم "Gran Torino" فیلمی که شاید از بسیاری از جهات با فیلم های دیگر کلینت ایستوود شباهت داشته باشد. اما در جهاتی هم نه. کوالسکی افسر کهنه کار ارتش آمریکاست که در جنگ با کره بوده است و حال بعد از مرگ همسرش دنبال یک آرامش نسبی است اما در اولین روزها همسایه آسیایی خود را میبنید که میخواهند مزاحم او شوند. شاید بسیاری از آمریکایی ها همین افکار را نسبت به آسیایی ها داشته باشند. بسیاری به آنها نگاهی تحقیر آمیز میکنند و دوست ندارند با آنها همسایه شوند. البته باید گفت تنها آمریکایی ها نیستند که اینگونه هستند در کشور های متفاوت چشم دیدن مهاجرین را ندارند حال آنکه در آمریکا تمدن ها و مردم های متفاوت از کشور های متفاوت به آنجا هجوم آورده اند.
کوالسکی به علت حضور در جنگ قسمتی از خود را از دست داده است، او رابطه خوبی با پسران خود ندارد و نوه هایش از او هیچی نمیدانند. به همین دلیل زندگی را تنهایی دنبال میکند. وقتی Thoa به زندگی کوالسکی راه پیدا میکند میفهمد که میتواند دوستی داشته باشد که از خانواده اش برایش نزدیک تر باشد. Thoa پسر حرف گوش کنی است به حرف های کوالسکی گوش میکند و او را به عنوان یک بزرگتر میپذیرد وقتی کار را میگوید آن را انجام میدهد بعد از گذشت چندی باعث میشود Thoa  احساس رضایت کند و خود کوالسکی هم احساس رضایت میکند از اینکه توانسته است با پسری نوجوان ارتباط برقرار کرده است و او را کمی امیدوار کرده است.
سالمندان همیشه دنیایی متفاوت دارند که کمتر کسی میتواند آن را درک کند، دوران سالمندی دورانی است که در آن جوانی رخت بسته است و از دیار انسان پرگشوده است و این مسئله بسیار برای انسان دردناک است او نمیتواند با همدردی مردم کنار بیاید، او از اینکه دیگر توانایی انجام کاری را ندارد و این که همه آن را به چشم ترحم نگاه میکنند آن هارا آزار میدهند. Thoa کوالسکی را همانگونه که هست میخواهد، همان پیری که هست و در کنار این پیری میداند که کارهایی را بلد است که من نوجوان و با انرژی زیاد نمیتوانم انجام دهم در حالی که بچه های خود و نوه هایش نتوانسته بود این را بفهمند، او میتواند با Sue  و Thao  بسیار صمیمی تر از فرزندان او هستند این دو آسیایی این پیرمرد را زندگی خود جای داده اند، او را شریک مهمانی ها خود کرده اند و سعی میکنند و او را از تنهایی که میخواهد با او اخت بگیرم بیرون میکشند و سعی میکنند توانایی ها را که دارد را به او نشان دهند و این تنها یک امید برای زندگی کردن برای کولاسکی است، و شاید همین دلیل این باشد که کوالسکی تصمیم خود را میگیرد. کوالسکی که همیشه دست به اسلحه آماده شلیک  و خون ریزی است اما آخر داستان را بسیار خوب و بدون خون تمام میکند آیا دلیلی خاص دارد؟ 

امیدوارم جواب این سوال را با دیدن این فیلم زیبا برای خود بدهید و در کنارش از این فیلم لذت ببرین 

برچسب‌ها: دست نوشته, یادداشتی بر فیلم Gran torino, نقد فیلم, نقد فیلم Gran torino, کلینت ایستوود زندگی ساده پوریا...