یادداشتی بر فیلم "شهر خدا" (City of God)

ساخت وبلاگ
CidadedeDeus.jpg

بعد از مدت ها ندیدن فیلم بالاخره به سراغ لیست 250 فیلم برتر رفتم و یکی از آنها را که چندین ماه بود در لیست انتظارم بود انتخاب کردم. یک فیلم سراسر نفس گیر که شاید مشابه آن را بسیار کم دیده باشیم.

فیلم "شهر خدا" (City of God) ساخته "فرناندو میرلیس" است که در سال 2002 اکران شد. این فیلم بر اساس کتاب شهر کتاب "پائول لینس" که فیلمنامه آن را Bráulio Mantovani نوشته است. این فیلم نامزد جوایز بسیاری در جشنواره های مختلف شد که در اسکار با وجود نامزدی در 4 رشته، نتوانست برنده هیچ یک از آنها باشند. چرا که مصادف بود با نامزد بودن فیلم "ارباب حلقه ها: بازگشت پادشاه" که در آن "پیتر جکسون" بسیاری از جوایز آن سال را یعنی 2004 را از آن خود کرد.

داستان فیلم شهر خدا در برزیل آغاز میشود، در حاشیه شهر ریو دژانیرو در سال های دهه 60 تا 80 بود. راوی فیلم یک پسر بچه است که از بدو تولد جرم و جنایت در آن جا، یعنی از جایی که به یاد دارد شروع به روایت داستان میکند.

فیلم بسیار روان است، کارگردان و نویسنده هر دو با حوصله شروع به روایت داستان میکنند، سعی میکنند کوچکترین جزییات را نشان دهند، فیلم با یک فلش بک شروع میشود و تو در تو پیش میرود ولی هیچ کدام از آنها باعث دلزدگی نمیشود، چرا که این امر باعث هیجان انگیز تر شدن فیلم میشود. گرچه کیفیت و نحوه فیلم برداری این سال تولید آن را فاش کند اما داستان و سبک فیلم هیچگاه فاش کننده قدیمی بودن فیلم نیست. درکنار کارگردانی بازیگران نقش خود را بسیار زیبا بازی کرده اند، به طوری که بسیار در نقش خود فرو رفته اند. وقتی که دوست پسر سابق آنجلیکا،تیاگو، را در آخر فیلم میبینیم که معتاد شده است حرکات او بسیار دقیق از یک شخص معتاد الهام گرفته است. یا دیگر بازیگران...

شهر خدا روایت یک شهر پر جرم و جنایت است از نگاه یک شهروند که شاهد جرم و جنایت و زوال آن شهر بوده اما تاثیری از آن نپذیرفته است و گاهی قربانی این جرم و جنایت بوده است. جرم جنایت تنها آنهایی را که میمیرند به کام خود نمیکشد بلکه تمامی افراد یک جامعه را به کام خود میکشاند و به گونه ای تحت تاثیر این ماجراها قرار میگیرند. از کودکان که در کوچه ها بازی میکنند تا مردمان پیری که در خانه های بر روی مبل لم داده اند. بچه ها با دیدن این افراد که دارای قدرت هستند آن ها را الگو قرار میدهند، افراد بزرگسال هم با سخت گیری هایی به کودکان باعث تاثیر بدی بر روی افراد خانواده میگذارند. خفقان، وجود فقر و فحشا در محله مانع وجود جهنمی در شهر میکند که فکر کردن به آن بسیار وحشتناک است.
در این فیلم ما شاهد این خفقان هستیم، وجود مشکلات بسیار، فقر، بازماندن بسیاری از کودکان از درس و به جای آن روی آوردن به کارهای خلاف. این فیلم وجود جرم و جنایت را در یک شهر نشان میدهد در حالی که کمی آن را کوچک تر کنیم میتوانیم این امر را در گوشه کنار شهرهایی که زندگی میکنیم ببینیم، در پس کوچه های تاریک جاهایی که هیچ دوربین صدا و سیمایی قدم نمیگذارد، زیر لایه های زیرینی که پارچه سیاهی از غم و پارچه سفیدی برای مرگ آن لایه بر روی آن پوشیده شده است. چون دریایی سیاه که فقط چند تن از آن میتوانند سر از آب بیرون آورند ماه تابان و آسمان زیبای شب را ببیند و بقیه در این دریا چون مردابی گیر کرده اند و با هر دست و پایی بیشتر در آن فرو میروند.
وجود کودکان معتادی که در سن 13 سالگی براثر مصرف مواد مخدر دیگر روحیه درس خواندن ندارد. وجود جیب بر های خیابانی، کودکان کار متجاوز شده، دخترانی که در سایه های شهوت شهر زندگی میکنند اینان همه در سایه ناعدالتی های جامعه رشد میکند بی آنکه کسی بتواند آن را ببیند یا بتوانند صدای ساکت شده آن بخش را بشنوند.

در زمانی که فیلم شهر خدا را میدیدم، گونه ای ترس با من همراه بود که احتمال داشت من به جای او در آن شرایط سخت قرار بگیرم، جایی که آدم های بی سر و پا باید به من دستور بدهند، کسانی که روزی هیچ ارزشی ندارند حال با توجه به قدرتی که نه از روی دانایی بلکه از روی جنایت و ترس دارند باید فرمان بردار آنها باشم. چه تجربه سختی بود، تجربه ای بس تلخ بود وقتی که میدیدم جلوی چشمان یک مرد به عشق او تجاوز میشود، تلخ بود که میدیدم برادر جلو خانواده بدون هیچ گناهی به ضرب گلوله ها کشته میشود و تلخ تر بود وقتی که هیچ گوشی برای شنیدن صدا نبود و این تو بودی که باید خودت را نجات میدادی و چقدر دشوار است نجات دادن خود بدون آن که درگیر ناامیدی شوی.

درون فیلم فقط به یک مورد را میخواستم بیان کنم و آن "بنی" بود که با توجه به سال ها جرم و جنایت اما درون قلبش با عشق روشن شد، نمیدانم اما در بین آن همه تاریکی، این روشنایی بسیار زیبا بود، گرچه دیر نپایید اما بسیار دل انگیز بود.

فیلم تجربه ای جالب را به ما نسبت به محله هایی میدهد که از مهاجرین فقر زده دیگر شهر ها پر شده اند، شهرهایی که جرم و جنایت در آن زیاد است و خفقان بر آن سایه افکرنه انده است.


برچسب‌ها: دست نوشته, یادداشتی بر فیلم City of God, نقد فیلم, فیلم City of God, فیلم شهر خدا زندگی ساده پوریا...
ما را در سایت زندگی ساده پوریا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi-pandao بازدید : 132 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 14:24