نگاهی به کتاب "بار هستی" (The Unbearable Lightness of being)

ساخت وبلاگ

Image result for ‫بار هستی‬‎

تعریف میلان کوندرا را خیلی شنیده بوده ام، هر روز میدیدم که بسیاری از صفحه های اینستاگرام از او مینویسند و تکه ای از کتاب او را میگذارند، حتی تا اینجا رسید که یک روز یکی از اساتید هم گذری به این کتاب زد و از شخصیت اصلی این کتاب نقل قولی کرد. برای همین تصمیم گرفتم دیگر یکی از کتاب های او را بگیرم و بخوانم ببینم سبک نوشتنش چگونه است.

"بار هستی" کتابی که در سال 1984 توسط میلان کوندرا منتشر شد. این کتاب به عنوان بهترین کتاب میلان کوندرا نام برده میشود. این کتاب در دهه شصت توسط "دکتر پرویز همایون پور" توجمه شد.

میلان کوندرا نویسنده اهل چک، مبارز و تبعید شده به فرانسه است، او سال هایی از عمر خود را به دور از کشور خود زندگی کرد، در آمریکا در فرانسه و دیگر جاها، انعکاس تبعید او و چیزهایی که در زمان کمونیست و حمله شوروی به چک دیده است در رمان "بار هستی" به چشم دید. میلان کوندرا رمان هایش را سعی میکند بسیار دقیق بنویسد، کلماتی که به کار میبرد و حالت راوی آن به گونه ای لطیف است که هیچ وقت باعث نمی شود که خواننده سرد از خواندن شود. یکی از دلایل اینکه کتاب های "کوندرا" دارای ظرافت خاصی است، شاعر بودن کوندرا است، او سرودن شعر را از 14 سالگی آموخت و در کنار شاعری علاقه خاصی به حرفه پدر یعنی موسیقی داشت.

داستان کتاب روایت چهار شخص در خلال جنگ شوروی با چک است، وقتی که نیروهای شوروی به خاک چک حمله میکنند و چک را تصرف میکنند و زندگی چهار نفر به نام های "توما" ، "ترزا" ، "سابینا" و "فرانز" تحت تاثیر قرار میگیرد.

شاید یکی از سخت ترین کارها توضیح یک رمان فلسفی باشد، رمانی که در آن شخصیت ها بسیار به واقعیت نزدیک هستند، در پس هر پرده اتفاق هایی که می افتد باید دنبال یه سری پیام باشیم، پیامی برای زندگی آدمی، کوندرا همیشه در پی نوشتن درمورد زندگی آدمی ست، شناخت آدمی. حال این رمان هم مستثنی نیست. او در این رمان افراد را به چهار گروه مختلف تقسیم میکند و در جای جای این کتاب این چهار گروه را نگه داشته است. کوندرا این چهار گروه را در بعضی از جاها به صورت های دیگری توضیح میدهد. او در رفتار با شخصیت های داستان خود هیچ رحم و مروتی ندارد، و وقتی که در حال خواندن کتاب هستیم میتوانیم دریابیم که زندگی آدمی تنها یک راه معمول، یک راه دیکته شده نیست بلکه بسیاری راه برای زندگی کردن وجود دارد. او در جایی مینویسد که افراد را میتوان با توجه به کارهای درونی آنان دسته بندی کرد و در آخر آن بند میگوید که برای دست کشیدن از آن رسالت چه چیزی را باید جایگزین آن کرد. اما در آخر داستان وقتی که ترزا به تومای پیر خود که دیگر نای فرار از دستش را ندارد و میبیند که چگونه در عشق او سوخته است رو میکند به نگرانی میگوید:

"ترزا:توما، من باعث همه ناراحتی هایت در زندگی بوده ام. به خاطر من است که کارت به اینجا کشیده شده. من هستم که تو را این همه پایین آورده ام که از پایین تر امکان ندارد.

توما:چرا پرت و پلا میگویی؟ او بگو ببینم معنی (این همه پایین) چیست؟

-اگر در زوریخ مانده بودیم تو بیمارانت را عمل می کردی.

-و تو عکس میگرفتی.

-نمیتوانیم مقایسه کنیم. برای تو، در دنیا، کار و حرفه ات از همه چیز مهم تر بود، در حالی که من هر کاری میتوانم بکنم. برایم اهمیتی ندارد. من چیزی را از دست نداده ام، در صورتی که تو همه چیز را از دست داده ای.

-ترازه توجه نکرده ای که من خوشبخت هستم.

-جراحی بیماران رسالت اجتماعی تو بود.

-ترزا، (رسالت اجتماعی) عبارتی ابلهانه است. من رسالت اجتماعی ندارم. هیچ کس رسالت ندارد. درک این که آزاد هستیم و رسالت اجتماعی نداریم، به ما آرامشی بی نهایت میبخشد."

از مکالمه بالا میتوانیم دریابیم که زندگی یک راه ندارد، فصل های بسیار قبل تر از آن کوندرا روی کارهای که تمایالات درونی یک شخص است بسیار مانور میدهد اما در آخر میبینیم که توما گرچه آن ها را کنار گذاشته است بازهم احساس خوشبختی میکند. شاید بسیاری از ما از تکرک کاری که بسیار به آن علاقه مندیم نگرانی شدیدی داشته باشیم اما میتوانیم بدانیم که این تنها راه نیست. گرچه قبل از آنکه کوندرا به این نتیجه برسد آدم ها را به چهار گروه تقسیم میکند:

-گروهی که نگاه مردم برایشان مهم است.
-گروهی که نگاه آشنایان برایشان مهم است و به صورت خستگی ناپذیر در حال انجام جشن هایی هستند.
-گروهی که نگاه یار دلخواه خود برایشان مهم است.
-گروه آخر گروهی که سایه نگاهی بر روی خود احساس میکند.

گرچه انسان میتواند در دوره های مختلف یا در شرایط مختلف جز گروه های متفاوت باشد اما در تصمیم های زندگی فقط متعلق به یک گروه است. توما متعلق به گروه سوم است به همین دلیل زندگی برایش خوشبختی می آورد حتی در پایین ترین حالت ممکن.

در رمان "بارهستی" نکته های بسیار جالب و عمیقی در مورد زندگی آدمی برمیخوریم نکته هایی که باید به آنها نگریست و ساعت ها درمورد آنها فکر کرد، در داستان هیچ کس را نمیتوانیم محکوم کنیم چرا که به صورت ساده اگر درمورد تمامیشان فکر کنیم میتوانیم بدانیم که هیچ کدام از آنها متهم نیستند. از زندگی توما تا زندگی فرانز هیچ کدام را نمیتوان مجکوم کرد. اما باید ساعت ها درمورد سطر سطر این رمان فکر کرد.

کوندار در این داستان گذشته آدم ها را بسیار پر اثر در زندگیشان دانست، چیزی که آدم های واقعی هم درگیر آن هستند. گذشته شکل دهنده زندگی امروز است و این را نمیتوان منکر شد.

زیادی نوشتن باعث تکرار میشود، این رمان را باید خواند، باید تک تک کلمات آن را با دقت خواند و لمس کرد و فکر کرد، بسیاری حقایق را بی پرده بیان میکند و بسیاری را ر رفتار های شخصیت داستان پنهان کرده است به گونه ای که نمی توان از آنها چشم پوشید.


برچسب‌ها: نگاهی به کتاب بار هستی, کتاب بار هستی, معرفی کتاب, میلان کوندرا, بار هستی
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:5 توسط پوریا |
زندگی ساده پوریا...
ما را در سایت زندگی ساده پوریا دنبال می کنید

برچسب : نگاهی,کتاب,بار,هستی, نویسنده : deltangi-pandao بازدید : 138 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:32